تا صبح تابناک اهورایی

دل نوشته گاه کمی خصوصی تَرَک

تا صبح تابناک اهورایی

دل نوشته گاه کمی خصوصی تَرَک

در میان حجم کلمات وقتی گم شوی خودت می شوی کلمه
خودت می شوی توضیح
حتا نگاهت می شود کتاب کتاب حرف
این گم شدن را دوست دارم
این کلمه شدن را
که خدا به کلمه قسم خورده ست
آخرین مطالب
  • ۹۵/۱۱/۱۷
    82
  • ۹۴/۰۸/۰۹
    81
  • ۹۴/۰۳/۲۰
    80
  • ۹۴/۰۳/۱۷
    79
  • ۹۴/۰۱/۲۴
    78
  • ۹۳/۱۲/۱۴
    77
  • ۹۳/۰۹/۰۵
    76
  • ۹۳/۰۸/۲۰
    75
  • ۹۳/۰۷/۱۵
    74
  • ۹۳/۰۶/۲۹
    73
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۲۰
    16
  • ۹۲/۰۶/۰۴
    33
  • ۹۲/۰۳/۲۸
    12
  • ۹۳/۰۹/۰۵
    76
  • ۹۱/۱۱/۰۳
    7
  • ۹۱/۱۱/۱۸
    10
  • ۹۳/۰۷/۱۵
    74
  • ۹۱/۱۱/۱۰
    9
محبوب ترین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۱۸
    10
  • ۹۲/۰۶/۲۰
    34
  • ۹۳/۰۸/۲۰
    75
  • ۹۳/۰۹/۰۵
    76
  • ۹۲/۰۵/۰۶
    28
  • ۹۱/۱۰/۳۰
    6
  • ۹۲/۱۰/۱۵
    47
  • ۹۲/۰۳/۲۸
    12
  • ۹۱/۱۱/۱۰
    9

۲۴ مطلب با موضوع «از هر دری» ثبت شده است

73

یک سری از آدم ها هم خیلی جالبند
همیشه دست پیش دارند که پس نیوفتند
این آدم ها همیشه خطای خودشان را زود و سریع و با طرفند های ناشیانه گردن دیگری می اندازند!
اما جالب ست که همیشه ناشیانه ست!

قائلم به ارتباط کم یا کوتاه با آدم ها
بعضی آدم ها فقط حوصله ات را سر میبرند!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۵۴
مهدیه جاهد

72

برایم افکار بعضی از این دختر های "تازه به شوهر رسیده" خیلی جالب است
همان ها که در باطن طوری با همسرشان رفتارمیکنند که انگار تا به حال مرد توی عمرشان ندیده اند و چنان در مرد بودن مردشان تخطئه شده اند که هویت خودشان را از یاد برده اند
و در زبان و در جمع طوری حرف میزنند انگار سوار بر اسب قدرت میتازند!
نوع حرف زدنشان هم همیشه تقابلیست
انگار زندگی مشترک جنگی ست که زن یا مرد باید برای گرفتن قدرت مطلق در ان بجنگند!
و این دقیقا ناشی از آن است که هنگام ازدواج یادشان میرود که خودشان صاحب شخصیت و تعریف متفاوتی از انسان هستند!

بودن خودشان را کاملا فراموش میکنند و بعد از مدتی که همه چیز عادی میشوند در به در دنبال این وادادگی شخصیتی میگردند!
دنبال هویتی که باج داده اند!

البته این مورد تنها مربوط به دختران نیست!بسیاری از پسران هم مرد بودن خودشان وقوامون علی النسا بودن خودشان را فراموش میکنند! ان هم به طرز شگفت انگیز و تهوع اوری
اما موردمشاهده من یک خانم است!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۵۰
مهدیه جاهد

68

ادم ها را از روی الگوهایی که برای روند و پیشبرد زندگی شان معرفی میکنند بشناسید
لازم نیست همیشه دیگران دقیقا نام ببرند که الگوی ما فلانی ست
همین که دائم در مورد رفتار ها و اعمال کسی صحبت کنند یعنی یا دوست دارند مثل او باشند و نمیتوانند
یا مثل اوخواهند شد!
حتا اگر به ظاهر تعریف هایشان  از فرد حالت دفاعی داشته باشد!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۱۵
مهدیه جاهد

67

انسان های مدعی
انسان هایی که توپ اعتماد به نفسند اما در عمل نه مستعد انجام کاری ند نه توانایی شکوفا کردن استعدادی را در خود دارند
این ادم ها فقط یک مشت
روی اعصاب رژه روندگان حرفه ایند

همین که چنین حرفه ای دارند خودش جای بسی خرسندی ست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۱۴
مهدیه جاهد

60

قبلا یکی از علایقم اتوبوس گردی بود

با اینکه معمولا تمام مسیر های اتوبوسی که می رفتم از شدت شلوغی همیشه در مرز خفه گی و خستگی و اعصاب خورد قرار میگرفتم اما خودش دنیایی بود

با ادمهای مختلفی سرو کله می زدی

نه اینکه از همه طیف اما آدم ها جور واجور بودند

حتا آدم هایی که توی یک محیط و محل زندگی میکنند باز با هم فرق داشتند

حرف هاشان طرز برخوردشان و حتا نوع نگاهشان به تویی که یک مسافر معمولی هستی توی تمام آن مسافر ها که داری فشاری مضاعف به تمام فشار ها ی تو ی اتوبوس شلوغ می اوری.


آن موقع خوب ایده هایی برای نوشتن به ذهنم می رسید.

یادم می آید یک بار آقای سعید موسوی

یکی از مربی های کارگاه داستانمان گفت

اتوبوس بهترین جا برای نوشتن داستان است

اصلا خودش ایده ناب است

میگفت خودم همیشه اتوبوس های خط های مختلف را سوار می شوم و میگذارم اتوبوس مراببرد به هر کجا که میخواهد

همین که ایستگاه اخر پیاده می شوم قلم و کاغذم را در میاورم و شروع میکنم هرچیزی را که دیدم مینویسم

و بعد همانها همه می شوند ایده برای نوشتنم!


من هم بار ها و بارها این کار را کردم و اگر نگویم داستانی از تویش در آمده حداقلش این بوده که چندین صفحه از سررسیدم را پر کرده

یا چند صفحه ای از وبلاگم را!


این موضوع هم بر میگردد به چندین سال پیش همان موقع ها که خبری از فیس بوک و پلاس و توییتر و واتس اپ و لاین و وایبر نبود

همان موقع ها که پو نیامده بود که از بس سرت توی گوشی باشد افتادگی گردن بگیری!

همان موقع ها که موقع حرف زدن با آدم ها عشقت این بود که احساساتشان را از روی تغییر رنگ چشم هایشان بفهمی

نه حالا که اصلا کسی را برای حرف زدن روبرویت نمی بینی یا اگر هست سرش توی گوشی اش یا تبلتش است و هر از گاهی محض خالی نبودن عریصه یک "هومی" می گوید که تو ادامه بدهی و سرت به حرف زدن بند باشد تا مبادا او مجبور شود سرش را از توی گوشی اش در بیاورد!



همان موقع ها که آدم ها با روح هم کار داشتند!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۹
مهدیه جاهد

58


خیلی دلم میخواهد توی یک محیط عمومی تر مثل پلاس یا فیس بوک بنویسم این عرب های بی غیرت
این عرب های ترسو این مرد های عربی که پناه برده اند به پناهگاهها
که هی می آیند جلوی دوربین و مصاحبه میکنند که ما بدبختیم و زیر بمب و موشکیم
خیلی دلم میخواهد بنویسم بجای این بروید بجنگید بروید خودتان را بی اندازید جلوی گلوله که به بچه هایتان نخورد!

ولی هی تقیه میکنم
آخرش طاقت نیاوردم توی این جای خصوصی نوشتم!


یک دستِ تو گل، دست دگر سنگ، بشوران
آن خوی اَشِدّائیِ قوم ِرُحَما را
روزی برسد باز مگر دخترِ غزّه
در باد به رقص آورد آن زلف رها را
علی فردوسی
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۳ ، ۰۳:۲۳
مهدیه جاهد

56

چند وقت پیش حرف سر وایبر و لاین و واتس اپ و اندرویید و این چیزها بود توی جمع خانواده
بعد یکدفعه همسر ما برگشت گفت گوشی اندرویید هم که داشته باشی من نمی گذارم بری توی لاین و این مسخره بازیها حق نداری بروی!
با یک لحنی گفت که اول به من برخورد
بعدا بهش گفتم یک جوری با آدم برخورد میکنی انگار دفعه اولم ست میخواهم وارد این محیط ها بشوم یا نوجوان 15 ساله م!
گفت: نیستی. بهت هم بر نخورد ولی من نمی گذارم! خواستم بدانی سر حرفم قاطعم! و دیگر هیچی نگفت
و من همچنان در برخوردگی و ناراحتی به سر می بردم. قانع نشده بودم!


چند روزی دارد از این موضوع می گذره!
یک سری اتفاقات افتاده از طریق همین لاین بازی و وواتس اپ بازی و اینترنت بازی و گوشی بازی

بین چند تا زن و شوهر بهم خورده درحدی که چند تاشان به مرز جدا شدن رسیدند
رابطه چند تا دوست بهم ریخته
و کلن چند تا بچه به کل از روابط عاطفی خانواده جدا شدند


نمیخواخم بگویم تکنولوژی چیز بدی ست
نمی خواخم بگویم باید متعصبانه با آن  برخورد کردو  جلوی ورودش را گرفت
فقط میخواخم بگویم الان درک میکنم شوهرم چرا با ان قاطعیت به منی که از 16 17 سالگی تو محیط مجازیم و با تمام پستی و بلندی هاش اشنا چنین حرفی زد!


اگر یک کم
فقط یک کم روی این جور جدیدالورود ها توی زندگیمان قاطع باشیم
شاید کمتر دچار مشکلات این چنینی بشویم!
وقتی زندگیمان برایمان از سرگرمی های زودگذر واجب تر باشد!


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۵:۴۱
مهدیه جاهد

54

بعضی خوردنی ها فقط از دور خوشمزه اند.  یا وقتی روزه ای دلت میخواهد و حریصی که بخوری شان.
اما همینکه نزدیکشان میشوی یا روزه ت را باز میکنی و میخوری

میبینی که "دهع" انقدرها هم که نشان میدادند جذاب و خوشمزه نیستند که حتا بد مزه و بی خاصیتند!
بعضی ادم  هم همینطورند!
بدرد دور میخورند.
همان دور بمانند . نیایند نزدیک!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۵:۳۱
مهدیه جاهد

49

بعضی وقتها که در مقابل بعضی حرف ها آدم سکوت می کند به این معنی نیست که منطق آن حرفها قانعش کرده
به این معنی ست که آن منطق اینقدر فاجعه ست که با حرف درست نمی شد لاجرم باید سکوت کرد.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۴۴
مهدیه جاهد

48



یکم- خب دیگر الان بچه های دهه هفتادی و هشتادی و حتا نودی !! درک میکنند چرا ما دهه شصتی ها

هی می گوییم ما نسل سوخته ایم؟
یک بار که توی صف سبد کالای آقای تدبیر بایستند و له شوند می فهمند :)


دوم:الحمدلله والمنه سبد کالای دولت "تحقیر و قپی" به ما تعلق نگرفت!

دولت برنج هندی...


سوم:کارمان به جایی رسیده توی این سرما که وقتی در یخچال را باز میکنیم هرم گرما می زند توی صورتمان

بس که تمام اتاق ها فریزرند!


چهارم: ما و کنار آمدن با زمستان...معلوم می شود کرسی ماست؟


۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۰۴
مهدیه جاهد