صورتت چال زیبایی ندارد
موهایت هم مد روز نیست
چه فرقی میکند
من همان صورت گاهی تراشیده و گاهی نتراشیده ت را دوست دارم
با همان موهایی که صبح به صبح شانه شان میزنیو ـا آخر شب هزار بار بهم میریزد
و حتا بوی جوراب هایت که حوصله نداری وقتی می ایی خانه بی اندازیشان توی سبد لباس های کثیف
و آخرش خودم مجبورم از گوشه بخاری کنارتلویزیون یا پنهان ترین گوشه های خانه پیدایشان کنم.
من همان بوی عطر های اشتباهیت را دوست دارم و شیشه های خالی عطر های خودم را!
حتا دستمال کاغذی هایی را که حوصله نمی کنی از جیب لباسهایت در بیاوری
و گلوله های دستمال روی لباس های شسته را.
تمام بی نظمی های یک مرد را
تمام مرد بودنت را
دوست دارم!
...
وقتی با تمام خستگی برایم آغوشی از اهمیت داشتن را می اوری