من هم که معلوم است من ِ نویسنده میمش که میم اول اسم و نون هم احتمالن مال این است که از گشنگی نمیریم. هر کسی به فراخور اسم خودش من دارد.مثلن شما منتان من نیست شن است. شین شما با نان بخور و نمیرتان.
اینجوری می شود که هر من تومنی صنار با بقیه توفیر دارد. وگرنه اگر قرار بود همه من ها من باشدفرق بین من و شما در چی بود؟ اما مشترک همه مان همان نون است که اگر نباشد واویلا...
آیدی حقیقی هم یک شخصیت ست مثل روح اون مرحوم با این تفاوت که آیدی حقیقی وجود دارد وجود داشتنی.
تعریف هم ندارد. دارد کنار من و با من و برای من زندگی می کند و گاهی هم تحمل می کند این من پر طمطراق را.
ایشان هم مثل مرحوم افاضات زیادی دارند البته فضیلت دارند بر آن ان هم این که شاکله شان را 27 سال پیش حضرات والدینشان پی ریزی کرده ند.
ولی نعمت , تاج عالمین
توی این پست ها که می رسی بلند شو بایست مودب دست بگذار روی سینه ات رو به حریم و بارگاهش سلامی از ته دل بده و بنشین. مبادا وهم برت دارد توی این فقره نوشتن ها با کسی شوخی دارم.
این من از ان من های نایاب است. نون ندارد میم هم ندارد اما رضا دارد به قدرو قدرت حق.
سلام که دادی و از ته دل بود _ نه از روی هوای مریض و ملول خواسته هایت حکم بدان طلبیده می شوی تا جوابت را توی صحن و سرای خودش بگیری.
ما هم این جا مجاور حتا برای آمدن سلام دهندگان به اربابمان کمر به خدمت بسته.
جالب تر از همه هم این ست که اینجور آدم ها نه قبول می کنند اشتباه کرده اندو نه حرف درست دیگران را وقعی می نهند (اوهوع).
کم نیستند از این دست دورو اطرافم. وقت هایی که با حضرت " آیدی حقیقی" راجع بهشان گفتمان ( بخوانید غیبت) می کنم پیشنهاد اصلحش این است که سکوت باید کرد در برابر اینجور آدم ها اما پایش که می افتدخودش سکوت نمی کند و به قول یکی از همان جور آدم ها عمامه به دندان می پرد روی منبر. _البته آیدی حقیقی ما آخوند نیست گرچه "من جانش" اخوند زاده ست اما هیچکس نمی داند حتا خودش_
از یک طرف جواب ندادن بهشان اینجور غیبت کردن ها _ بخوانید درد دل_ را می اورد و از یک طرف جواب دادن برگزاری مجلس ختم ِ شانیت و ابهت و تشخصت را.