نمی دانم چرا خیلی ها هی اصرار دارند مراسمات زیبای ایرانی را مقابل مذهب قرار دهند
نمی دانم چرا این آدم ها نمی توانند تعادل برقرار کنند و ارتباط بین خیلی چیز های خوب
کارشان شده که فقط اخم هایشان را بکشند توی هم و هی بگویند فلان چیز بد است و فلان چیز که _ما می گوییم_ خوب
بعد هم دستشان را بکشند به محانشان شادی هم پر چادرشان و م ی آدم ها را شمر و یزید و ابن ملجم کنند
بترسید از روزی که در محضر خدا بخاطر تلاش برای گرفتن مقام خدا دستگیرشوید...!
یلدا
دیشب
برای شهر ترانه ای می خوانی و رد می شوی
اما من
مست و مستور
به دنبال توام
به اواز دشت ها که می رسی
اواره شده ام
و بین کوه ها و جابه جایی قاره ها
میان دریاها
و مرجان ها و گودال های پر آب
به دنبال تو
تو می خوانی و من
در من
در تو
در انعکاس تو
به دنبال تو ام
تو می خوانی
و
من
حالا دارم می خوانم
از اولین کلمه!
______________________________________
بعضی وقت ها خودم می دانم
آنقدر گنگ می نویسم
که مجبورم نامی بگذارم تا شاید اندکی مفهوم منتقل شود!
خسته شدم از بس گفتم حجاب یک چیز عمومی ست
هر کسی اگر میخواهد اداب اجتماعیش را به جا بیاورد و فرهنگ جامعه نشینی اش را ,موظف به رعایت و برقراری امنیت هم جامعه ای هایش است
خسته شدم از بس گفتم
برادر من , شوهر من, پدر من , مرد خانواده من و بغل دستی ام و آن وری و این وری ام توی این همه زن و مرد رنگ و وارنگ و بی فرهنگ امنیت می خواهند
خسته شدم از بس گفتم مرد های ما هر چقدر هم که راندن دینشان عالی باشد و دست فرمان مادرزاد باشند بلخره بین این همه راننده ناشی یک از خدا بی خبری می اید و زارپ از سر بی تجربه گی و ناشی گری می کوبد بهش
بعد انجا جواب مصدومیتش را چه کسی می دهد؟
حالم بهم خورد از بس شنیدم اینقدر حجاب را زوری نکنید ما را از دین زده می کنید
باشد قرار نیست و موافق نیستیم که با چماق و زور چادر سرتان کنند یا با حجابتان کنند
اصلن خسته تر از آن هم هستیم که حوصله کنیم این حرف ها را توی کله تان فرو کنیم
نه اینکه نخواهیم چرا
تا اخر عمرمان هم شده منطق جور مینیم و مثال کنارهم می چینیم برای حجاب
اما
یادتان باشد حالمان بهم خورده از این حرف که ما را از دین زده کردید
اصلن به درک که از دین زده شده اید
نه این که شما دین را نخواهید
که دین دیگر شما ا نمی خواهد
مطمئن باشید دین حس دارد
روح دارد
حق انتخاب دارد
او شما را انتخاب نکرده
او نخواسته
صاحبش نخواسته شما در امان باشید
ولتان کرده توی هزار جور زخم و درد و سم و اسید
اصلن دین به شماهایی نیاز ندارد
اما
این را هم یادتان باشد
تمام قوانین امنیتی این مملکت بر اساس دین و برای دیدنداران است
اگر هر اتفاقی برایتان افتاد
شمایی که از دین زده شده اید
حق ندارید مطالبات قوانین دینی برای دفاع از خودتان را داشته باشید
شما به زدگی تان برسید!
هیچ ایده ای ندارم برای آمدنت
چه برسد به ماندنت
بدرد لای جرز می خورم انگار
از تمام تو فقط نامت را یاد گرفته ام که همیشه با فعل امر آمدن ترکیب شده بود
اما نمی فهمیدم این بیا چه انجام دادن هایی را در من الزام می کند...
حالا هنوز هم که هست
نمی دانم...
نمی فهمم..
اما تو به من نگاه نکن
تو کماکان به التماس های بیا بیا ی بی نقش و نگار من گوش کن
توی این دنیا
هستند بسیاری که می دانند تو نیامده
آنها باید چه کنند
و وقتی بیایی !
و وقتی بمانی!
منتظرند...