40
دو تا مرغ عشق داشتم که شدند سه تا .
یکیشان راآوردم که آن دوتا خیرسرشان بی افتند روی رقابت و جفت شوند باهم.
این دز رقابت توی وجودشان انقدر قلیان کرد که تخم کردند و جوجه هم دادند.
الان یک عدد جوجه ی زشت صورتی شکم گنده ی کور کچل عزیز کرده دارند.
به آن سومی هم اجازه جیک زدن نمی دهند.
حرف بزند جفت نر می زند کبابش می کند!
_____________________________________
سر کار رفتنم هم مثل نوشتنم و مثل بافتنی بافتنم و مثل درس خواندنم و مثل زندگی کردنم عقیم ماند.
بازاریابی دوتا فاکتور مهم می خواهد
یکی فن بیان
یکی هم صبر و بردباری
فن بیان را که هر کسی با تمرین می تواند به دست بیاورد
ولی صبر
فاکتور اصلی که من ندارم :)
__________________________________________________
بلاخره بعد از آن همه دویدن فقط شد که یکی مان به عشقش برسد
امیر حسین یک بنز خرید.
حالا ما را کشته با این بنزش و بنز سواری ش.
فکر کرده حالا پراید سوار شده اینقدر ژست می گیرد.
________________________________________________
دلم برف می خواهد
شب
و نور چراغ های توی سطح شهر
و صدای برف زیر قدم هام
من موندم اول زن بگیرم بعد ماشین.یا اول ماشین بعد زن!