31
دیروز بالاخره بعد از مدت ها رفتیم سینما.
"هیس دختر ها فریاد نمی زنند"
قرار بود با برادر زاده ها برویم یک فیلم کمدی
اما از آنجا که مهمان آمد و دیر شد مجبور شدیم دست بی اندازیم گردن اولین سینما و آخرین سئانسش را بچپیم تویش
چرا اینجوری می گویم؟ چون سینمایش را از نظر کیفی باید گل بگیرند و تمام.
حالا جدای از بلند گوهای خراب و صندلی های ناجور و صحبت کردن مامورینش با هم وسط فیلم و این که گیر کردیم وسط یک چنین فیلمی
که فکر میکردیم نهایتا یک فیلم درام عشقیست و نبود و صفحه حوادث روزنامه بود
اما
پیشنهاد می کنم حتما این فیلم را تماشا کنید
به نظرم تنها فیلمی بود که کارگردانش یک خانم بود و خالی از پز ها و تز های مسخره فیمینیستی.
خالی از نمایش دادن یک معضل اجتماعی و فحش دادن به زمین و زمان و کسانی که اصلن ربطی ندارند
تنها فیلمی بود که با انصاف فرهنگ غلط جا افتاده بین خودمان را نشانه گرفته بود و با انصاف انگشت گذاشته بود روی یک نقص خودمان که منجر می شود به جنایات خاموش و تباه شدن خیلی از زندگی ها
تنها فیلمی که مظلوم نمایی بی جا نکرده بود.
یکی از فیلم هایی که می شود گفت تویش حق به حق دار رسید و چنان تاثیری روی مخاطب می گذارد که تا مدت ها می تواند ذهن را در گیر خودش کند
همان افسردگی و سر خوردگی را به تو منتقل می کند و حتا به قلیان وا میداردت که فکری به حال این همه اتفاق کنی
فکری به حال این همه باور و تفکری که می تواند دنیایی را زیر و رو کند.
حالا کار به نواقصش هم ندارم
که توی اوج نا امیدی آدم ها همه چیز امید وار کننده بود جز خدا
همه چیز نقش داشت جز خدا
زندانی اعدامی همه چیز داشت جز خدا جز حتا یک قرآن.
بسم الله الرحمن الرحیم هیچ نقشی نداشت جز زمانی که خوانده شد و جای امیدواری حکم قصاص آمد جلوی چشم .
و این که جدیدا بجز فیلم های ماه رمضانی ما توی بقیه فیلم هایمان خدا را حذف کردیم!
ینی تازگیا از هر چی فیلم ایرانیه لجم میگیره!
خصوصا اگه پوران درخشنده اسمش بیاد که دیگه واویلا...
ینی ته فمینیستیه ها!
خدا رحم به بچه های نسل بعد کنه واقعن
یاعلی