تا صبح تابناک اهورایی

دل نوشته گاه کمی خصوصی تَرَک

تا صبح تابناک اهورایی

دل نوشته گاه کمی خصوصی تَرَک

در میان حجم کلمات وقتی گم شوی خودت می شوی کلمه
خودت می شوی توضیح
حتا نگاهت می شود کتاب کتاب حرف
این گم شدن را دوست دارم
این کلمه شدن را
که خدا به کلمه قسم خورده ست
آخرین مطالب
  • ۹۵/۱۱/۱۷
    82
  • ۹۴/۰۸/۰۹
    81
  • ۹۴/۰۳/۲۰
    80
  • ۹۴/۰۳/۱۷
    79
  • ۹۴/۰۱/۲۴
    78
  • ۹۳/۱۲/۱۴
    77
  • ۹۳/۰۹/۰۵
    76
  • ۹۳/۰۸/۲۰
    75
  • ۹۳/۰۷/۱۵
    74
  • ۹۳/۰۶/۲۹
    73
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۲۰
    16
  • ۹۲/۰۶/۰۴
    33
  • ۹۲/۰۳/۲۸
    12
  • ۹۳/۰۹/۰۵
    76
  • ۹۱/۱۱/۰۳
    7
  • ۹۱/۱۱/۱۸
    10
  • ۹۳/۰۷/۱۵
    74
  • ۹۱/۱۱/۱۰
    9
محبوب ترین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۱۸
    10
  • ۹۲/۰۶/۲۰
    34
  • ۹۳/۰۹/۰۵
    76
  • ۹۳/۰۸/۲۰
    75
  • ۹۲/۰۵/۰۶
    28
  • ۹۱/۱۰/۳۰
    6
  • ۹۲/۱۰/۱۵
    47
  • ۹۲/۰۳/۲۸
    12
  • ۹۱/۱۱/۱۰
    9

۱۳ مطلب با موضوع «از هر دری :: نق شل» ثبت شده است

14

وبلاگ نویسی هم انگار دمده شده

دیگر هیچ کس به خودش حوصله نمی دهد بنشیند توی وبلاگ چند سطر مفصل بنویسد

انگار همه نوشته هایشان هم کنسروی شده

ختم می کنند به یک جمله الی چند خط در جامعه های مجازی نوشتن و امید به لایک یا پلاس یا پسندیدن

عده ای که حتا اگر نقطه هم بگذاری می پسندند و لایکت می کنند

دیگر انگار خیلی ها یادشان رفته وبلاگ زمانی شور نوشتن بود

حالا جز سردی کلمات چیزی به جانمانده...


******

امروز رفته بودیم عروسی

عروسی یک فامیل خیلی دور

از لحاظ خرج شاید می شد گفت خوب بود

مهمانی خیلی ساده پذیرایی با یک لیوان شربت و نهایتا شام

اما

گویا بین خانواده عروس و داماد قراری بود

که خرج مهمانی را پدر عروس بدهد در عوض هر چه کادو و شاد باش به عروس می دهند باشد برای خانواده عروس..


و گویا قراری پنهانی هم بین قوم عروس

هر کس امد فقط به عروس کادو داد

حتا پدر خودش

نیم نگاهی هم به دامادش نکرد

گویی از این جیب به آن جیب کرد پول هایش را...



نمی دانم این جور خانواده ها که به خیال خودشان زرنگی میکنند

فکر نمی کنند که بحث یک عمر زندگی کردن دو خانواده با هم است وهمه چیز به شب عروسی ختم نمی شود

و تازه شروع خیلی چیز هاست؟



******************

همین حول و حوش بود که روح اون مرحوم که در حال صرف شام بود گفت

بجای این گروه ارکستری که آوردند و سه ساعت توی مغز ما کوبیدند یک شیرینی میگرفتند دهان مهمانشان شیرین می شد

نه اینکه با رقص عرق همه را در آوردند...

شایان ذکر است که روح اون مرحوم از خجالت ارکستر در آمدند از بس نمی شد از وسط جمعشان کرد

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۲ ، ۰۲:۱۹
مهدیه جاهد

10

ما
دردورانی زندگی میکنیم
که
خوابمان بیاید
نمی خوابیم
می تمرگیم پای اینترنت
چرت زدن بقیه را لایک می کنیم

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۱ ، ۱۷:۴۶
مهدیه جاهد

7

همه ی ادم ها یک نقطه دارند به اسم نقطه ی ضعف

که اگر دست بگذاری رویش تبدیل می شود به نقطه ی جوش
نقطه ی ذوب و نقطه ی تمام

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۱۱
مهدیه جاهد