تا صبح تابناک اهورایی

دل نوشته گاه کمی خصوصی تَرَک

تا صبح تابناک اهورایی

دل نوشته گاه کمی خصوصی تَرَک

در میان حجم کلمات وقتی گم شوی خودت می شوی کلمه
خودت می شوی توضیح
حتا نگاهت می شود کتاب کتاب حرف
این گم شدن را دوست دارم
این کلمه شدن را
که خدا به کلمه قسم خورده ست
آخرین مطالب
  • ۹۵/۱۱/۱۷
    82
  • ۹۴/۰۸/۰۹
    81
  • ۹۴/۰۳/۲۰
    80
  • ۹۴/۰۳/۱۷
    79
  • ۹۴/۰۱/۲۴
    78
  • ۹۳/۱۲/۱۴
    77
  • ۹۳/۰۹/۰۵
    76
  • ۹۳/۰۸/۲۰
    75
  • ۹۳/۰۷/۱۵
    74
  • ۹۳/۰۶/۲۹
    73
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۲/۰۴/۲۰
    16
  • ۹۲/۰۶/۰۴
    33
  • ۹۲/۰۳/۲۸
    12
  • ۹۱/۱۱/۰۳
    7
  • ۹۳/۰۹/۰۵
    76
  • ۹۱/۱۱/۱۸
    10
  • ۹۳/۰۷/۱۵
    74
  • ۹۱/۱۱/۱۰
    9
محبوب ترین مطالب
  • ۹۱/۱۱/۱۸
    10
  • ۹۲/۰۶/۲۰
    34
  • ۹۳/۰۹/۰۵
    76
  • ۹۳/۰۸/۲۰
    75
  • ۹۲/۰۵/۰۶
    28
  • ۹۱/۱۰/۳۰
    6
  • ۹۲/۱۰/۱۵
    47
  • ۹۱/۱۱/۱۰
    9
  • ۹۲/۰۶/۰۴
    33

42

از نظر اون فلامینگوهایی که پشت سر سر دسته شون پرواز میکردن
تو بوران و برف بهش اعتماد کردن
و رییسشون با مخ رفت تو کابل برق
بقیه رو هم کشوند برد

جنازه همه شون سوخته و یخ زده افتاد پایین!

رییس! مراقب سوزوندن ما هستی؟ ما به تو اعتماد داریم.



___________________________________

یکی جلوی این جواد آقا رو بگیره که بره استعفا بده. فکر کنم فردا پس فردا کل فک و فامیلش رو راهی بیمارستان کنه
. هر بار که یه بحران پیش میاد یکی از اعضای خانواده ش یا خودش راهی بیمارستان میشن
خدایا از سرشون رد کن تمام بلایا رو
:|

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۲۲:۵۹
مهدیه جاهد

41

از وقتی افتاده ام به ننوشتگی

فکر میکنم انگار یک تکه از شخصیتم را انداخته ام یک گوشه ای و هی دارم بهش بی توجهی میکنم

اصلا به عمد دارم توی سرش می کوبم و تحقیرش میکنم!

اخرش می ترسم این قسمت شخصیتم توی تنهایی اش دق کند و بمیرد و خاموش شود...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۲ ، ۱۹:۰۲
مهدیه جاهد

40

دو تا مرغ عشق داشتم که شدند سه تا .

یکیشان راآوردم که آن دوتا خیرسرشان بی افتند روی رقابت و جفت شوند باهم.

این دز رقابت توی وجودشان انقدر قلیان کرد که تخم کردند و جوجه هم دادند.

الان یک عدد جوجه ی زشت صورتی شکم گنده ی کور کچل عزیز کرده دارند.

به آن سومی هم اجازه جیک زدن نمی دهند.

حرف بزند جفت نر می زند کبابش می کند!

_____________________________________


سر کار رفتنم هم مثل نوشتنم و مثل بافتنی بافتنم و مثل درس خواندنم و مثل زندگی کردنم عقیم ماند.

بازاریابی دوتا فاکتور مهم می خواهد

یکی فن بیان

یکی هم صبر و بردباری

فن بیان را که هر کسی با تمرین می تواند به دست بیاورد

ولی صبر

فاکتور اصلی که من ندارم :)


__________________________________________________


بلاخره بعد از آن همه دویدن فقط شد که یکی مان به عشقش برسد

امیر حسین یک بنز خرید.

حالا ما را کشته با این بنزش و بنز سواری ش.

فکر کرده حالا پراید سوار شده اینقدر ژست می گیرد.


________________________________________________


دلم برف می خواهد

شب

و نور چراغ های توی سطح شهر

و صدای برف زیر قدم هام

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۲ ، ۱۳:۰۲
مهدیه جاهد

39

حس های زیادی دارد می زند به کله م

نه دارد می دود توی تنم

همه شان هم در تقابل هم

یکی می گوید مثل یک خانم خانه دار خوب بنشین و کارهای خانه ات را انجام بده کنارش کلی هنرمندی کن

بافتنی بباف آشپزی های جورواجور کن هر روز دکور خخانه ات را عوض کن

خیاطی یاد بگیر و هزار تا کار هنری دیگر خیر سرت دختری

یک حس هم می گوید بنشین درس بخوان با این 4 کلاس سواد به هیچ دردی نمی خوری فردا بچه ت خیلی راحت می پیچاندت توی دو سالگی و تو باید بنشینی بزنی تو ی سرت که چرا این قدر اطلاعاتت کم بوده

یا می روی توی فلان موسسه و مثل خنگ ها باید فقط نگاه کنی

یک حس هم می گوید برو سر کار مرد باش و توی این هاگیر واگیر اقتصادی فقط مصرف کننده نباش

خانه و کار خانه و هنر و درس همیشه هست

اما وقتی پول نداشته باشی ول معطلی...


از آنجایی هم که بنده کلی به توانایی های خودم ایمان دارم احتمالن همه  شان را با هم انجام دهم.

بافتنی به دست سر کلاس درس می روم که از ان طرف بودم برم سر کار



۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۲ ، ۱۵:۳۸
مهدیه جاهد

38

بعضی ها بی خودی گنده اش میکنند

بعضی ها هم بی خودی گنده می شوند...


--------------------------------------------------------

این فیلتر شکن ها هم نمی گذارند ادم به وبلاگش سر بزند

امان از این ابلیس :)))

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۲ ، ۱۰:۵۷
مهدیه جاهد

37


دلتنگ خاطرات عزیز گذشته ام

من را شبیه ساعت دیشب عقب بکش



______________________________________

پاییز هم آمد

دوباره

...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۱۹
مهدیه جاهد

یک وقت هم می بینی پرنده می شوی می پری می روی روی یکی از پشت بام ها می نشینی و این زائر هایش را تماشا میکنی

تماشایی اند

یک وقت فکر نکنید

این ها مردم عادی اند

نه این ها فرق دارند

تمام این ها را خودش قول داده بیاید به دیدارشان

می آید

آنجا که هیچ کس نمی آید...



حرم-گوهر شاد

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۱۲
مهدیه جاهد

35

تو نمی توانی کم تر یا بیشتر عشق بورزی

تو یا عشق می ورزی یا عشق نمی ورزی
 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۱۴
مهدیه جاهد

34

تو هم سایه ای

سایه گستر


رضا جان!

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۴۱
مهدیه جاهد

33

آن هایی که فقط بلدند "نمک به زخم" بپاشند...


نمک گیر نمی کنند کسی را

به این خیال


فقط نمک ها را حرام می کنندو "نمک به حرام" می شوند

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۱۳
مهدیه جاهد